کلاکت-clacket

فیلم و سینما

کلاکت-clacket

فیلم و سینما

تفاوت محدودیت‌های تدوین در سینمای مستند و داستانی

 

تدوین مقدماتی | درس ششم: تفاوت محدودیت‌های تدوین در سینمای مستند و داستانی


به نظر می‌رسد اگر فرآیند تدوین همچون آشپزی باشد، در فیلم داستانی با مواد اولیه نیمه پخته و آماده طبخ تری مواجهیم تا فیلم مستند، حتی در خیلی از اوقات تدوین در یک فیلم داستانی صرفا محدود به حدی از دخالت در نتیجه نهایی می‌شود که مشابه فعالیتی است که در آشپزی روی یک ساندویچ می‌توان انجام داد، مثلا اینکه از مخلفات متنوع کدام‌ها را و از هر کدام چقدر بریزیم یا سس چقدر باشد، یعنی صرفا یک چیدمان! اما در فیلم مستند به ویژه گونه‌هایی از فیلم مستند که فاصله بیشتری از سینمای داستانی دارند و کمتر وجوه داستان و شخصیت پردازی و دارند به ویژه در مستندهای آرشیوی توصیفی و یا آثاری که ساختار روایی خود را پای میز مونتاژ می‌یابند، بارِ به مراتب زیاد تری بر دوش تدوین خواهد بود، ریتم، تعلیق، بازیگری و تمام آنچه سینمای داستانی دارد و در مستند همگی به موضوع و کارگردانی سپرده شده است، با این توضیح اگر از زاویه یک آشپز نگاه کنیم، شاید تدوین یک فیلم مستندِ محض، شبیه پخت فسنجان در ۲۰۰ سال قبل باشد که حتی تهیه رب انار و روغنش هم کار خود آشپز است!!

 وقتی با چنین شرایطی مواجه باشیم، تدوین سهم بیشتری در کیفیت کار نهایی خواهد داشت و مهارت تدوینگر، هم تراز یا حتی بالاتر از مهارت کارگردان بر محصول نهایی اثر می‌گذارد. در برخی کارهای مستند تنها جا به جا شدن یک نما می‌تواند طعم کل مستند را تغییر دهد، یا کم و زیاد شدن طول کلی نما‌ها، می‌تواند فیلم را خشک یا آبکی کند، میزان استفاده از مصاحبه ای خاص، جای برش‌ها و همه چیز و همه چیز می‌تواند نتیجه نهایی را دستخوش تغییرات جدی کند، اما این قضیه در سینمای داستانی به واسطه‌ی وابستگی روند فیلم به داستان و فیلم نامه بسیار محدودتر از سینمای داستانی است.

دو مثال امروزی

بهتر است برای جا افتادن بحث، دو مثال زنده ذکر کنیم از تفاوت‌های تدوین در سینمای مستند (محل فرمانروایی اتفاقات پیش بینی نشده و موقعیت‌های غیر داستانی و غیر ساختگی) و سینمای داستانی (عرصه سلطنت خلق و کنترل همه چیز):

مستند «جای خالی»

در مورد مستند «جای خالی» ساخته کمیل سوهانی و از مستندهای حاضر در جشنواره فجر سال ۹۳، با یکی از سازندگانش صحبت می‌کردم که حین صحبت بحث تدوین پیش آمد و اتفاقاً از فرآیند تدوین مستند خاطره جالبی داشت. فیلم راجع به معضلات فرهنگی مردم ایران است، در قسمتی از فیلم به نحوه‌ی رانندگی ایرانیان پرداخته شده بود، در پیش نمایش‌های اولیه پس از تماشای فیلم عده زیادی معتقد بودند در فیلم بیش از حد به رانندگی پرداخته شده است و سایر معضلات فرهنگی کشور نمود کمی دارد؛ و حتی وقتی توضیحات سازنده ی اثر را مبنی بر پرداختن به سایر معضلات فرهنگی کشور در فیلم می‌شنیدند، قانع نمی‌شدند و از فیلم «قسمت رانندگی» در نظرشان جلوه بیشتری یافته بود، با ایجاد تغییر کوچکی در نسخه نهایی تدوین فیلم، در نمایش‌های بعدی هیچ کس به این نکته اشاره ای نکرد! مشکل حل شده بود، اما تنها تغییری که در تدوین اعمال شده بود جابه جایی فصل رانندگی در ساختار فیلم بود بدون اینکه از طول آن کاسته شود!

 

این یعنی حد تاثیر تدوین در روایت مستند، این یعنی فرق بین اینکه سیب زمینی را سرخ کرده توی آب مرغ بریزیم یا همانطور از اول خام در آب مرغ بپزد، شاید من و شمای مخاطب که فیلم را می‌خوریم!! متوجه نشویم چرا غذا خوش ساخت یا بی مزه است اما آشپز به خوبی می‌داند کجای تدوینش را باید اصلاح کند!

فیلم «پله آخر»

مثالی دیگر به این مصاحبه در مورد فیلم “پله آخر” ساخته علی مصفا توجه کنید، به نظر می‌رسد محتوای این گفت گو به خوبی میزان دخالت تدوینگر در نتیجه نهایی یک اثر داستانی و لزوم پیش بینی تدوین قبل از تولید و همچنین محدودیت‌های تدوین بعد از تولید یک اثر داستانی را روشن می‌سازد:

خبرنگار:به نظر می‌رسد حضور فردین صاحب‌الزمانی (تدوینگر فیلم) از ابتدای شکل‌گیری فیلمنامه پر رنگ بوده است. چون این فیلم به شدت به تدوین آن وابسته است.

صاحبالزمانی: نه اتفاقا نقش تدوین در به ثمر رسیدن فیلم خیلی پر رنگ نبود. اما این که مصفا اصرار دارد که ایده‌های اولیه را برای کسی تعریف نکند، به نظر من خیلی مهم است چون ممکن است نظر افراد به کار جهت دهد.

خبرنگار: طرح سئوال مبنی بر حضور صاحب‌الزمانی به عنوان تدوینگر از ابتدای شکل‌گیری فیلمنامه به این دلیل مطرح شد که نمی‌توان این فیلم را بدون نقش تدوین بررسی کرد. “پله آخر” یک روایت غیر خطی با رفت و برگشت‌های زمانی دارد و اهمیت این موضوع زمانی پررنگ‌تر می‌شود که در طول فیلم متوجه می‌شویم زمان حوادث برای مخاطب گم نمی‌شود.

صاحبالزمانی: بیش از هفتاد هشتاد درصد از تدوینی که در فیلم می‌بینید در فیلمنامه وجود داشت و اصلا نمی‌شد روایت خطی برای این فیلم در نظر گرفت و بعد روی میز مونتاژ به روایت غیرخطی تبدیلش کرد. اصلا با این نوع نگاه به تدوین، تقریبا محال است که فیلمی خوب از کار درآید نکته دیگر هم این بود که چفت و بست تک تک پلان‌های آخر یک سکانس و پلان‌های اول سکانس بعدی از ابتدا در فیلمنامه وجود داشت و سخت می‌شد سکانسی را از جایی برداشت و جای دیگری گذاشت.۱

 «چینش رویدادها و فرم روایی «پله آخر» به مثابه پازلی که هنوز قطعات آن سرجای درست خود قرار نگرفته اند کاملاً پیچیده و درهم ریخته است. در بخش‌هایی، فیلم مخاطب را به یاد رمان‌های جریان سیال ذهن می‌اندازد که روایت مدام در حال چرخش و پیچش است و برای برقراری ارتباط میان بخش‌های مختلف آن می‌بایست به درک درستی از روایت خطی که حالا فرم چینشش به هم ریخته است دست یابیم. وقتی که در پایان فیلم، شمایلی نسبی از خط داستان اثر را برای خود ترسیم می‌نماییم به این مهم دست خواهیم یافت که داستان نه تنها پیچیده نیست بلکه بسیار هم ساده و سرراست است اما آن چه از این داستانِ بارها به تصویردرآمده روایتی نو خلق می‌کند، فرم روایی اثر و درهم ریختگی عناصر اصلی آن هم چون زمان و زنجیره علّی رویدادهاست که از این داستان کلاسیک، فرمی نو از روایت را می‌آفریند که به دنیای پسامدرن تعلق دارد. چنین شیوه چیدمانی، که با ظرافت در مونتاژ و هوشمندی تدوینگر نیز همراه است در فیلم‌های ارزشمندی چون «۲۱ گرم»، «بمان» و «ساعت‌ها» نیز به کار رفته است که مخاطب با پیشرفت داستان و پی بردن به اشتراکات روایی و حل معماهای زمانی به مرور پرده از راز فیلم برمی‌دارد.» (به نقل از وب سایت بانی فیلم)

دو نقل قول زیر را هم به عنوان پایان بندی این بحث، از دو تدوینگر و مولف سرشناس حوزه تدوین ملاحظه بفرمایید:

«راجر کریتندن» نویسنده کتاب خوب «تدوین فیلم و ویدئو» در بخشی از کتابش چنین می‌نویسد:

«بسیاری از فیلم‌ها نتیجه یک دوره پسا تولید چندماهه هستند (یعنی تدوین و کارهای نهایی بسیار زمان می‌برد)، هرچند هیچ تلاشی نمی‌تواند ماده خام ضعیفی را به یک فیلم خوب بدل سازد.۲»

و همینطور «ادوارد دیمیتریک» که در‌ هالیوود کار می‌کرد تجربه‌های خودش را از میزان تاثیر تدوین بر فیلم اینچنین واقع بینانه بیان می‌کند:

«سه کارگردان از یک فیلمنامه سه فیلم کاملا متفاوت می‌سازند و همه‌ی اینها اغلب پذیرفتنی است اما آنچه معمولا درک نمی‌شود، این است که اگر دست سه برشکار (تدوینگر) را باز بگذاریم، از مواد خام یکسان سه نسخه‌ی متفاوت خلق خواهند کرد و نتیجه کارشان جز آنکه بستگی به کیفیت صحنه‌های گرفته شده دارد، به طرز چشمگیری وابسته ی استعداد و مهارت خود تدوینگران است.



مطالب مرتبط

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد