تدوین مقدماتی | درس هجدهم: انواع انتقالات تصویری ۱
گفتیم نما در تعریف تدوینی فاصلهی بین دو برش است، اما تعویض دو نما لزوماً از طریق برش اتفاق نمیافتد. در اینجا مهمترین و معنادارترین روشهای انتقال تصویری از یک نما به نمای دیگر را باهم به اختصار مرور خواهیم کرد.
توجه به استفاده به جا از انواع انتقالات تصویری یکی از مهمترین و اساسیترین پایههای آموزش تدوین است. در واقع یکی از واضحترین جاهایی که میتوان مشت یک تدوینگر ناشی را باز کرد، استفاده بیربط او از انتقالات تصویری است، همواره انتقالات تصویری نا به جا دستِ نرمافزار بازهایی که سعی کردهاند خود را تدوینگر جا بزنند، رو کرده است.
میتوان در یک دستهبندی عمومی دو نوع انتقال تصویری را بر شمرد:
· انتقالهای بیرونی
· انتقالهای درونی
در انتقالهای بیرونی دو نما توسط افه های تصویری و تمهیداتی که در مرحله پس تولید روی فیلمها اعمال میشوند به یکدیگر متصل میشوند، از مهمترین و اصلیترین انواع انتقالات بیرونی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. برش ساده (Cut)
2. درآمیزی (Dissolve)
3. پی داد و پی مات (Fade in & Fade Out)
4. روبش (Wipe)
5. عنبیه، حلقه (Iris)
اما انتقال های درونی شامل تمهیداتی است که کارگردان در مرحله تولید و با کمک تصویربردار، طراحی میزانسن های حرکتی دوربین یا بازیگران، دکور و به هر صورت درون صحنه خلق کرده و توسط دوربین ضبط می شوند.
ابتدا اهم انتقال های بیرونی را با هم مرور می کنیم.
۱-برش ساده
مهمترین و پرکاربردترین روش انتقال از یک نما به نمای دیگر همین برش ساده است، یعنی قرار دادن بلافاصلهی انتهای یک نما در کنار ابتدای نمای دیگر بدون هر گونه تمهید اضافهای.
برش علاوه بر اینکه سریعترین نوع انتقال تصویری و وجه غالب انتقال تصویری در اکثر موقعیتهاست، آثار و تبعات ادراکی خاصی بر مخاطب دارد که باید به خوبی شناساییشده و در موقعیت مناسب و صحیح خود از آن استفاده شود.
برش ساده سریعترین، نرمترین و مخفیترین نوع تغییر نماست که اگر به درستی استفاده شود اکثر مخاطبان حتی نمیتوانند، تغییر نما را تشخیص دهند و اساساً بسیاری از پیشرفتها و فنون مربوط به تدوین تداومی، نتیجهی تلاش برای مخفی کردن برش بوده است. بر همین مبنا در اکثر فیلمهای سینمایی داستانی به ویژه در ساختارهای مرسوم و غیر تجربی تقریباً تمامی برشها از نوع ساده است، البته ممکن است چند تایی انتقال تصویری به سبکهای دیگر هم داشته باشیم. به ویژه در سینمای واقعگرا، فیلمسازان از سایر انتقالات تصویری به شدت پرهیز دارند چرا که واقعی و طبیعی بودن رویدادها را مخدوش میکند.
بنابراین هر جا هدف روایت یکدست و پیوسته باشد باید از این برش استفاده کرد، این برش همچنین میتواند قدرت بسیار بیشتری از سایر انواع انتقال تصویری در تأکید و شدت بخشیدن به اثر نماها ایفا کند، در غالب تکنیکها و نماهای تدوینی که در این درس و درس قبلی به آنها اشاره شد یگانه انتقال تصویری موجه همین برش ساده است. با این تفاسیر میتوان گفت استفاده از برش ساده تقریباً در تمامی موقعیتهای تدوینی و دراماتیک به جز زمانی که نیاز به ایجاد احساسات خاص، تغییر و گذشت محسوس زمان باشد موجه است.
۲- درآمیزی
در این شیوه انتقال از نمای اول به نمای دوم به این صورت اتفاق میافتد که به تدریج نمای اول محوشده و همزمان نمای دوم شروع به پدیدار شدن میکند و برای لحظاتی تصاویر دو نما روی هم میافتند و در نهایت نمای اول به کلی محوشده و فقط نمای دوم باقی میماند.
مثالی از درآمیزی:
اصطلاح عمومی رایج در سینمای دنیا و ایران متاصفانه کلمه Dissolve است اما انگلیسیزبانها به این تکنیک Crossfade یا Mix هم میگویند. البته معمولاً منظور دقیق از Mix تلفیق چند نما با یکدیگر است نه تغییر از نمایی به نمای دیگر.
اگر چند نما در آنِ واحد و روی هم پخش شود به آن برهم نمایی یا Multi/Super/Double Expose نیز میگویند.
در دهههای میانی قرن گذشته و در دوران سینمای کلاسیک دنیا استفاده از این نوع انتقال تصویری بسیار متداول بود، اما پس از ظهور موج نوی فرانسه و تأثیرات پست مدرنیسم، سبک و سیاق کارگردانان به کلی تغییر کرد و در حال حاضر از این انتقال در فیلمهای سینمایی کمتر استفاده میشود.
طی یک مطالعه علمی روی انتقالات تصویری در فیلمهای هالیوودی، ۱۵۰ فیلم در بازه زمانی ۷۰ ساله اخیر مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد از بین بیش از ۱۷۰ هزار انتقال تصویری تنها ۵۴۰۰ تای آنها چیزی غیر از برش مستقیم بودهاند. از این میان ۳۴۰۰ انتقال تصویری مربوط به درآ میزیها بوده است. این تحقیقات نشان میدهد بیشترین استفاده از انواع انتقالات تصویری به غیر از برش مستقیم در بالاترین میزان استفاده خود مربوط به زمانی بوده که به عصر استودیو معروف است. یعنی حد فاصل سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ زمانی که پنج شرکت بزرگ بر سینمای امریکا حکومت میکردند و تولید فیلم مثل تولیدات کارخانهای بسیار دقیق، صنعتی و زیاد شد، دورهای که صاحبان استودیوها بر همه چیز سینمای امریکا حکومت میکردند و بیش از ۹۵ درصد تولیدات سینمایی مربوط به همین ۵ شرکت بزرگ آن زمان بود. در صورت نیاز دوستان اسناد مربوط به منبع موجود است.
تأثیرات و کاربردها
احساس گذر زمان و تغییر، اساسیترین کاربردهای این انتقال تصویری است. «ادوارد دیمیتریک» در کتاب خوبش «درباره تدوین فیلم» کاربرد درآمیزی را به ماشین زمانی تعبیر میکند که کارگردان به وسیله آن، مخاطب را هر لحظه که اراده کند در مکان یا زمان به عقب یا جلو میبرد، یا در کارکردهای پیشرفتهتر میتوانند حال و هوا و آهنگ فیلم را با این انتقال تغییر دهد.
به صورت تیتروار از این روش در موارد زیر میتوان استفاده کرد.
· تاکید بر جابهجایی محسوس زمان، مکان
· کند کردن ضرباهنگ تغییرات و روند فیلم
· ایجاد فضاهای عاطفی یا تفکر بر انگیز
· انتقال احساس گذر زمان زیاد در نماهای کوتاه(مثال نمایش انتظار پشت در اتاق عمل، گذر فصلها و …)
· نرم کردن برشها
o وقتی که تداوم مورد نظر نیست، مثل ساخت نماهنگ و کارهای تجربی
o وقتی میخواهیم اثر یک برش ناگهانی را تا حدودی کم و نرم کنیم (۶ تا ۱۲ فریم)
o در جلوههای ویژه
· در انتهای بعضی از فصول یا صحنهها به منظور اتصال و نمایش ارتباط دو صحنه یا فصل به یکدیگر که به وسیله برش ساده یا امکانپذیر نیست و یا روان صورت نمیگیرد.
· در پوشاندن بعضی اشکالات کارگردانی و ریتمی و تنظیم ضرباهنگ اتفاقات
· وقتی تدوین شکل گرا یا ظاهری مد نظر باشد (مثلاً اتصال نمایی از یک پنکه سقفی به پرههای بالگرد)
باید در نظر داشت در تدوین موقعیتهای بسیار رسمی و یا گزارشهای علمی، سیاسی و خبری از این انتقال تا حد ممکن نباید استفاده کرد، همچنین در انتهای تمامی صحنهها و فصلها لزومی ندارد حتمن از این روش استفاده شود. در اجرای این انتقال هم باید دقت کرد به اندازه کافی فیلم داشته باشیم، چرا که کم پیش نیامده ابتدای نامطلوب یک نما یا انتهای اضافی آن در اثر درآمیزی در فیلم دیدهشدهاند، در بخش عملیات تدوین به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.
در دروس بعدی انواع دیگر انتقالات بیرونی در تدوین را با هم مرور خواهیم کرد.
مطالب مرتبط: