کلاکت-clacket

فیلم و سینما

کلاکت-clacket

فیلم و سینما

انواع برش تدوینی ۴

 تدوین مقدماتی | درس شانزدهم: انواع برش تدوینی ۴


برش پرشی Jump cut

وجه تسمیه این برش، به خوبی معرف ماهیت آن است، به این دلیل به این برش، پرشی گفته‌اند که در اثر این نوع برش، احساسی به مخاطب دست می‌دهد که گویی زمان به جلو پرش داشته است. گویی چیزی ناگهان و به اشتباه حذف شده است، درست مثل وقتی که فیلم را کمی جلو می‌زنیم.

اگر در انتقال بین دو نما در حس تداوم تماشاگر اختلال ایجاد شود، برش محسوس و پرشی به نظر خواهد رسید. مهم‌ترین عامل، در ایجاد این اختلال، احساسِ خطا، در تداومِ حرکت است.

چند دلیل عمده برای بروز این مشکل شناسایی شده است، مثلا جابه‌جایی زیادِ نقطه‌ی تمرکزِ مخاطب روی سطح پرده، تغییر اندک! زاویه یا ابعاد کادر دوربین و همچنین تغییر غیرموجه در میزانسن نما (از هر نظر، نور، بازیگری، صدا، دکور)

 بد نیست بدانید در موردِ زاویه دوربین، قانونی وجود دارد مبنی بر اینکه اگر تغییر زاویه دوربین بین دو نما کمتر از ۳۰ درجه باشد در بیننده احساس پرش به وجود می‌آید، و این یکی از قوانین مهم تدوین تداومی است

ارتباط مکانیزم بینایی و قانون ۳۰ درجه در تدوین

توصیف والتر مرچاز این برش هم خواندنی است(نقل به مضمون) :

واقعیت جالبی در مورد زنبورهای عسل وجود دارد، اگر کندوی آن‌ها چند کیلومتر جابه‌جا شود می‌توانند مجددا «بدون خطا» کندوی خود را از بین کندوها شناسایی کنند، اما اگر کندو را ۲ الی ۳ متر جابه‌جا کنیم، گم می‌شوند و دیگر قادر به شناسایی کندوی خود نیستند، همین قضیه در مورد تغییرات دو نما و حس پرش نیز صدق می‌کند، رفتن به نمایی تازه با اختلاف زیاد بصری نسبت به نمای قبل احساس پرش نمی‌دهد اما اگر تغییرات اندک باشند برش واضح و پرشدار خواهد بود.

Description: 22

همانطور که گفتیم برش پرشی در اغلب مواقع خطای تداوم تلقی می‌شود، اما اگر هوشمندانه و به موقع استفاده شود می‌تواند کارکردهای بیانیِ ویژه‌ای داشته باشد. مفاهیمی مثل تشویش، عصبانیت، ترس، به هم ریختگی و از این دست.

از نفس افتاده-ژان لوک گدار- ۱۹۶۰

سمبل استفاده از برش‌های پرشی در سینمای دنیا فیلم «از نفس افتاده» است، در این فیلم که به تعبیری آغازگر و شناسنامه‌ی سینمای موج نوی فرانسه است به کرات از این نوع برش استفاده شده است.

در کارهای مستند طبیعتا موقعیت‌های این نوع برش بیشتر به وجود می‌آید، ژیگاورتوف روسی از پایه‌گذاران و تئوریسین‌های اولیه‌ی سینمای مستند در اثر بسیار مشهورش مردی با دوربین فیلم‌برداری به کرات از این نوع برش استفاده کرده است، علاوه بر این کارهای «ژرژ ملی یس» فرانسوی، شعبده باز سینما هم اساساً بر پایه همین برش شکل گرفته بود، او یاد گرفته بود با تدوین می‌توان قسمتی از حرکات اضافی را حذف کرد و شعبده بازانه ناگهان فردی را روی صحنه غیب کرد یا از صندوقی خالی افرادی را بیرون کشید، علاوه بر این‌ها برش پرشی به صورت عامدانه و هوشمندانه‌ای توسط سینماگران موج نوی فرانسه استفاده شد و حتی یکی از پایه‌های ساختار شکنی و ابداعات تدوینی این جنبش سینمایی بود.


برش محوری (برش آمریکایی-برش ارغنونِ دستی)

این برش که به نوعی زیر مجموعه انواع برش پرشی هم محسوب می‌شود، همان‌طور که در درس گذشته به آن اشاره شد، وقتی رخ می‌دهد که اندازه نما در یک راستا ناگهان تغییر کند، این کار از طریق لنز زوم و یا جابه جایی دوربین می‌تواند صورت پذیرد.

از این تکنیک بیشتر در سال‌های اولیه سینما یعنی حد فاصل سالهای ۱۹۱۰-۱۹۲۰ استفاده می‌شد و بعدها تنها کارگردانان انگشت شماری (نظیر کولشوف، هیچکاک، کوروساوا و کاپرا) از این تکنیک استفاده کردند و در حال حاضر هم در کارهای تجربی و یا به ندرت در کارهای داستانی، کارهای فانتزی به کار می‌رود، به هر رو این نما کاربردهای خاصی نظیر القای شوک یا تاکیدی ناگهانی دارد و همین‌طور در بعضی موقعیت‌های کمدی به کار گرفته شده است.

کنسرتینا

مکانیزم این ساز شبیه آکاردئون رفت و برگشتی است، شاید باز و بسته شدن اندازه نما (مثلا از طریق رفت و برگشت لنز) مبنای چنین نامگذاری‌ای بوده است. سطح علمی جزوه را ملاحظه بفرمایید.

برش ضربتی[ Smash cut]

برش ضربتی نوع شدیدی از برش پرشی است که نه تنها تداوم زمان و حرکت را به هم می‌ریزد بلکه تیغ برنده‌اش بر سر ریتم فیلم هم فرود می‌آید و در نتیجه‌ی آن ناگهان فضای حسی فیلم به کلی تغییر می‌کند.

وقتی یک صحنه به طور ناگهانی و بدون هرگونه مقدمه در لحظه‌ای حساس به صحنه‌ای دیگر قطع شود ما برش ضربتی خواهیم داشت، از این برش در فیلم‌های ترسناک، کارهای طنز و موقعیت‌های تعقیب و گریز استفاده می‌شود و بیننده ناگهان از فضایی بسیار فرسایشی، خشک، تند و پرتنش به فضایی آرام، کند و نرم و یا بالعکس می‌رسد. در واقع کارگردان و تدوینگر در یک تبانی ناجوان‌مردانه تماشاگر را غافلگیر می‌کنند و سهم مخاطب بی‌نوا یکی از این دو خواهد بود، سطلی آب یخ یا کشیده‌ای آب‌دار. البته ممکن است چنانچه ابن برش‌ها به خوبی طراحی و اجرا شده باشند، اجداد و نیاکان کارگردان و تدوینگر هم بی‌نصیب نمانند.

در استفاده از این برش معمولا صدا هم به شدت دستخوش تغییر می‌شود، سکوت ناگهانی یا تغییر موسیقی از حال و هوایی دلهره‌آور به شاد و سرزنده و

یکی از نمونه‌های کلیشه‌ای برش ضربتی، صحنه ی بیدار شدن از کابوس و یا بالا رفتن چاقوی قاتل و فرود آمدن آن روی چیزی مثل کیک تولد است.

پل صوتی

یکی از تکنیک‌های تدوینگران برای آماده سازی ذهن مخاطب برای ورود به صحنه‌ی جدید یا نرم‌تر کردن فرآیند انتقال نما به نمای بعد و یا پیوند معنایی یا روایی دو نما به یکدیگر، پیش انداختن صدای نمای بعدی نسبت به تصویر آن و یا بالعکس است. در این تکنیک ابتدا برای لحظاتی صدای نمای بعدی روی تصاویر نمای قبلی شنیده می‌شود و سپس عمل برش به نمای بعدی صورت می‌گیرد، یا بالعکس.

به این تکنیک در تدوین برهم نهی[Overlapping] نیز می‌گویند و از آنجایی که در عهد نگاتیو شیوه‌ی اجرای این تکنیک خط برش L مانندی را روی نوار نگاتیو به وجود می‌آورده به آن برش L نیز می‌گویند.

جالب اینجاست که در نرم افزارهای تدوین غیر خطیِ امروزی نیز، وقتی صدا و تصویر از هم پیشی می‌گیرند تقریبا همین شکل به وجود می‌آید که دو حالت دارد یا صدا از تصویر پیشی می‌گیرد و یا بالعکس.

این آخرین قسمت از مبحث معرفی نماهای تدوینی بود، از درس بعدی با ادامه معرفی عناصر ساختاری یعنی صحنه و فصل و اجزای آن‌ها در خدمت شما خواهیم بود.



مطالب مرتبط:

.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد