سال 1917؛ جنگ جهانی اول به اوج خود رسیده است. در این بحبوحه، یک سرباز انگلیسی به نام اسکافیلد (با بازی جرج مکای) ماموریت مییابد تا به همراه یک سرباز دیگر به نام بلیک (با نقشآفرینی دین-چارلز چپمن) از خط مقدمه جبهه عبور کند و پیامی را به یک گروهان دیگر برساند. اسکافیلد، در مسیر خود با یک ساختمان ویرانشده در روستایی فرانسوی روبرو میشود. در میان شعلههای آتش و لرزههای ایجادشده ناشی از بمباران، او در یک اتاق تاریک با زنی جوان (با بازی کلیر دوبروک) روبرو میشود که از ترس پنهان شده است.
آنها با حرکات بدن و زمزمه ارتباط برقرار میکنند؛ زن جوان میبیند که اسکات زخمی شده و از درد به لرزه افتاده است. تماشاگر با دیدن این صحنه، حسی عجیب و شاید سورئال را تجربه میکند: لحظه زودگذر خوشی در مکانی اشباعشده از مرگ. برای مخاطب، این یک وقفه ظریف در داستانی تاریک و خشن است؛ برای اسکافیلد، این لحظه یک استراحت کوتاه است اما هیچ راهی برای فرار از جهنمی که به پا شده وجود ندارد و حتی نشانهای از فروکش کردن شعلههای جنگ دیده نمیشود.
ادامه مطلب ...
فیلم Parasite «انگل»، معجون دیگرییست از ژانرهای مختلف مثل درام، کمدی، جنایی و وحشت آن هم از کارگردانی که به خوبی بلد است ژانرها را به خدمت جهان فیلمش در بیاورد.
رقصهای مادری به نام کیم های جا در فیلم Mother، سر در گمیهای کاراگاه پارک و کاراگاه سئو از یافتن حقیقت در فیلم Memories Of Murder، هیولایی نمادین و برخاسته از تاریخ سیاسی کره در فیلم The Host، قطاری آخر الزمانی و آینه نظام طبقاتی در فیلم Snowpiercer و ابَر خوکی محصول سرمایه داری آمریکا که افسارش به دست دختر بچه کرهای در فیلم Okja میافتد، یادگاریهای بر جای مانده از سینمای بونگ جونگ هو تا به امروز است. فیلمسازی که در دل تجربههای ژانری خود، به تعادل میان مخاطبان عام و خاص میرسد. دغدغه فرمیاش در ژانر از یک سو و نگرشهای سیاسیاش از سوی دیگر او را جزو گروهی از فیلمسازان قرار میدهد که آثارشان سطوح مختلفی دارند. از مخاطبانی که در درجه اول سینما را بهعنوان سرگرمی میبینند تا مخاطبانی که بخواهند بعد از هر بار دیدن به لایههای عمیقتر و جزییات بیشتری نسبت به جهان فیلم دست یابند، طیف تماشاگران فیلمهای بونگ جونگ هو را شامل میشوند.
ادامه مطلب ...